زمین با سرعتی که حتی نمیتونیم فکرشو بکنیم دور خودش میچرخه. ماه ها همینطوری میرن و میان. روزامون قبل از اینکه خودمون حتی متوجه بشیم شب میشن. چشامونو میبندیم و با خودمون میگیم ما هنوز جوونیم و الان وقت، وقتِ خوشگذرونیه. اما وقتی چشمامونو باز میکنیم و تو آینه به خودمون خیره میشیم، یه انسان سالخورده رو میبینیم، که کمرش خم شده، فروغ چشماش از بین رفته، نشاط قبل رو نداره، توانایی هاشو از دست داده، و تنها چیزایی که براش باقی موندن خاطرات خوش گذرونی های جوونیشه.بیایید قبل از اینکه دیر بشه، چشمامونو باز کنیم و با واقعیت روبرو بشیم. قبل از اینکه همه چی تموم شه.