20:16

99/12/24

ولی یه وقتایی هست که توی ناامیدی مطلقی. حس می کنی هرچقدر هم تلاش کنی، قرار نیست بهش برسی. همه ش ویدیوی موفقیت این و اون رو می بینی، و هر روز یه نفر دیگه پست می ذاره که به اون چیزی که تو می خوای رسیده. و تو هشت ماهه که داری روزی دو ساعت واسش تلاش می کنی، و نمی رسی. دو ماه کلا بیخیالش می شی. گریه می کنی حتی. می خوای کلا رهاش کنی. تنبلیت می آد. و خسته شدی. سعی می کنی که بیشتر و بیشتر به خودت فشار بیاری، ولی خودت هم می دونی که رمزش آهسته و پیوسته ست. ولی نمی شه. نمی رسی. من هنوز هم اون پست پیشنویسم رو دارم، که نوشته بودم دارم روزی دو ساعت واسش وقت می ذارم، ولی به فاکینگ فول اسپلیت نمی رسم. هیچوقت نتونستم منتشرش کنم، ولی هنوز همونجاست. مال مرداده. هنوز هم یادمه توی اولین چالش سی روزه ای که نوشتم، پرسیده بود چی خوشحالت می کنه، و نوشتم فول اسپلیت. و امروز بلاخره بهش رسیدم. بعد از این همه مدت. بعد از تمام این مدت. بعد از تمام اون چهار دقیقه هایی که آهنگ هالزی رو انتخاب کرده بودم واسش، و دیگه روزای آخر ازش متنفر شده بودم، چون واقعا وحشتناک بود واسم. تک تک ثانیه های اون چهار دقیقه. و باقی تمرینات. بخاطر همین بود که هیچ وقت آهنگای مورد علاقه م رو واسه ی ورزش نمی ذاشتم.

ولی بلاخره رسید. بلاخره. بلاخره. بلاخره.

هیچوقت نگید نمی تونید. من دیروز ناامید ترین بودم، چون فاصله م با زمین حتی بیشتر شده بود، و حتی فکر نمی کردم تا اردیبهشت هم بهش برسم، چه برسه قبل سال نو. ولی رسیدم. و امروز، ذوق زده ترین، و خوشحال ترینم.

نه لبخند سالم رو دیروز نوشته بودم، ولی فکر نمی کردم مجبور می شم یکی بهش اضافه کنم :))