گفت: مثلا تو یه دنیایی هستی که کم کم رنگ هاشو داره قربانی این و اون میکنه و بیشتر به خاکستری و سیاه و سفید نزدیک میشه.
گفتم: مثلا تو یه نوری که میون دنیای سیاه و سفید شده ی من، یهو ظاهر شدی.
خندیدیم.