احساس عجیبی است. وجودم گُر می گیرد و سلول هایم برای فریاد زدن التماس می کنند. حرارت درونم آنقدر بالا می رود که لباس های چند لایه ام -از صدقه سری سرمایی بودن. و مهم نیست تابستان است یا زمستان- روی تنم سنگینی می کنند. دست هایم مانند سرب سنگین می شوند و زبانم تکان نمی خورد. مسیر هزاران برابر طولانی تر به نظر می رسد و دیدَم آنقدر تار است که می ترسم قدمی بردارم. احساس عجیبی است. راستش را بخواهید، فراموشم شده بود که چقدر آزاردهنده است. کجای این عدالت است که از سخت ترین اتفاقات زندگی ات (و خجالت آور ترینشان) دوباره عبور کنی؟ آن هم وقتی چندین سال پیش با سر افرازی توانستی شکستش دهی؟
نظرات (۲)

- چهارشنبه ۲۷ آذر ۹۸
- ۱۳:۴۷
بعضی از مشکلات هستن ک در هر صورت تو زندگی تکرار میشن و باید یاد بگیریم هر سری بهتر از سری قبل برای رفع کردنشون تلاش کنیم..:)
و بعضیا هستن ک هیچ وقت رفع نمیشن تا یه اشتباه رو چند بار تکرار نکنیم...و گاهی اوقات مشکلات راهی برای جبران نمیذارن...
و بعضیا هستن ک هیچ وقت رفع نمیشن تا یه اشتباه رو چند بار تکرار نکنیم...و گاهی اوقات مشکلات راهی برای جبران نمیذارن...

- دوشنبه ۲۵ آذر ۹۸
- ۱۲:۲۰
از بازگشتت خوشحال نیستم.اصلا ابدا.گوجوXD
(آخرای آهنگ آبسشن که سهون میگه گوجو.گوجو به معنی گم شو میشه)
+اعتراف:من اعتراف میکنم که متناتو با احساسی که داری تزریق میکنی.این خیلی خوبه*^*با جون آدم بازی میکنه> نویسنده کی بودی؟>v
(آخرای آهنگ آبسشن که سهون میگه گوجو.گوجو به معنی گم شو میشه)
+اعتراف:من اعتراف میکنم که متناتو با احساسی که داری تزریق میکنی.این خیلی خوبه*^*با جون آدم بازی میکنه> نویسنده کی بودی؟>v