سر هم فریاد می زدند اما آنقدر بلند نبود که به گوش ما که در طبقه ی دوم نشسته بودیم و پنچره مان هم باز نبود برسد. سر هم فریاد می زدند و من گوش هایم را تیز کرده بودم که دختر ناگهان جیغ زد: «دیگه نمی خوام ببینمت» صدایش آنقدر بلند بود که مو به تنم سیخ شد. نگاهم به نگاه «میم» برخورد کرد و در همان حال که یک لبخند مسخره روی لبمان بود به جیغ های پی در پی دختر گوش می کردیم و صدای پسر که بلندتر از دختر فریاد زد: «اهههههه» سپس صدای ترمز لاستیک شنیده شد و دختر که برای آخرین بار جیغ زد... من و «میم» چشم هایمان گرد شد و با حرف «میم» که گفت «مُرد» دوتایی ظالمانه، پقی زدیم زیر خنده...
نظرات (۴)
- سه شنبه ۸ بهمن ۹۸
- ۰۸:۳۱
واعاییی XDDD
من با همچین صحنه ای آشنایی دارم ولی پشت گوشی و برای ایستگاه کردن ملت XDDDDD
- پنجشنبه ۳ بهمن ۹۸
- ۲۰:۰۱
آره!تو همینجا هم صدای یه جیغ زن میاد.بعد میگیم دزده موبایل زنه رو دزدیدXD
+جدی میگمXDانقدر خوبه که هر دفعه دلش میخواد پست بزارهXD
- پنجشنبه ۳ بهمن ۹۸
- ۱۹:۰۵
اوه مای گاد:"
+میگما!چقدر فعال شدیXD
منم که چند تا پست آماده کردم.ساعت یازده شب یه پست حس یه آهنگه.دو تا پست دیگم هستش که فعلا یکیش عکساشو نزاشتمXD
انقدر جذب بلاگ یا همون بیان شدم که دیگه اسکای لندو فراموش کردمXD
(نا نترس فراموش نکردمD:شاید فردا یه پستی تو اسکای لند گذاشتمD;)