منحصر به فرد ترین آدم زندگی ام، قیافه ی زیبایی ندارد. شبیه خودم نیست و تابحال یک بار هم قربان صدقه اش نرفتم. تابحال به رویش نیاوردم که چقدر دوستش دارم. منحصر به فرد ترین آدم زندگی ام، همان طور که انتظار می رود، از تمام جیک و پیک زندگی ام خبر دارد. او همان کسی است که کنارش می توانم چرت و پرت ترین افکارم را بر زبان بیاورم. همان کسی است که از مسخره ترین متن هایم، زشت ترین عکس هایم، و خجالت آورترین خاطراتم خبر دارد. او همان کسی است که وقتی دوتایی می رویم باشگاه یا هر جای دیگری، خیال می کنند دوقلواییم. (البته ذکر کنم که هیچ شباهتی به همدیگر نداریم! ملت کم کم دارند به سمت و سوی گاو بودن می روند. ضمانت من را بپذیرید.) منحصر به فرد ترین آدم زندگی ام، معمولی ترین قیافه ی ممکن را دارد. نه چشمانش درشت است، نه لب های قلوه ای دارد، نه بینی اش عملی است، موهایش هم خوش حالت و لخت نیست حتی. لاغرِ لاغر هم نیست. قد بلندِ قد بلند هم نیست. خلقیات مشترک زیادی هم نداریم.اما گاهی چیزهای کوچک می توانند چیزهای بزرگ را از بین ببرند.گاهی مهربانی، گاهی قدرت کلمات، گاهی یک قلب بزرگ و عمیق که می تواند تمام دنیا را با مهربانیش بپوشاند، گاهی لبخندی هنگام سختی ها، گاهی چشمانی که فریاد می زنند کنارت خواهند ماند، گاهی سکوت کردن حتی. بارها شده که ساعت ها و روزها، آنقدر شدید دعوا کردیم که به یکدیگر نگاه هم نمی کردیم! اما مهم این بود که وقتی یکی از ما، سکوت بینمان را می شکست، دیگری، جوابش را می داد و طی دقایقی دیگر فراموشمان می شد که همین چند دقیقه پیش از یکدیگر متنفر بودیم! گاهی همین چیزهای کوچک زندگی ات را نجات می دهند. گاهی بخاطر کارهای کوچکی که خودت هم ازشان خبری نداری، دنیا، فرشته ای را می اندازد توی بغلت که اگر هم بخواهی نمی توانی از شرش خلاص شوی. نمی توانی از شر خوبی هایش خلاص شوی.

بخاطر آن فرشته ی کوچک ممنونم. بخاطر اینکه یک سال دیگر نیز کنار هم بودیم و قرار است سال های بعد هم، کنار هم باشیم.در آخر، فرشته ای که چسبیدی به زمین و قصد نداری بروی خانه ی خودتان، می خواهم خیلی بی شیله پیله بروم سراغ اصل مطلب. خیال نکن قرار است در این روز خاص قربان صدقه ات بروم و اعتراف کنم که چقدر دوستت دارم! تولدت مبارک.