بعضی ها هم هستند که تماما انرژی مثبت اند. وقتی نگاهشان میکنی، وقتی صدایشان را میشنوی، وقتی با آن ها هم صحبت میشوی، وقتی عطرشان را استشمام میکنی، وقتی لبخند میزنند و حتی وقتی شوخی میکنند. لبخند رو لبت می نشانند حتی وقتی که خاطراتشان را یادآوری میکنی یا حتی وقتی اسمشان را می شنوی. کسانی مثل آن غریبه ای که آن روز کنارم نشسته بود، مثل مربی جدید باشگاهم، مثل خواهرم، مثل سما همکلاسی جدید فوق العاده ام، مثل معلم عربی، مثل نیکولای آبی، مثل خانم «ش»...بعضی ها هم هستند که تماما انرژی مثبت اند. با حرف های بی نظیرشان، با هیجانی که انگار تمامی ندارد، با علاقه و دلسوزی ای که انگار برای همه و همه است، با لبخندهای رنگارنگشان، با تشویق کردنشان.بعضی ها هم هستند که تماما انرژی مثبت اند. بعضی ها مانند گلی میان کویر اند. بعضی ها مانند دکتری میان یک عالمه بیمار اند. بعضی ها مانند نوری در تاریکی اند. بعضی ها مانند طلوع خورشید میان یک روز ابری اند. بعضی ها مانند یک درخت بید قد کشیده میان یک عالمه نهال اند. بعضی ها مانند درخت کاج میان زمستان طوفانی اند. بعضی ها مانند گل جوانه زده روی کاکتوس میان یک عالمه خار اند. بعضی ها مانند فرشته ای میان میلیون ها انسان اند. بعضی ها مانند الماسی میان سنگ های بدلی اند. بعضی ها مانند... اصلا چرا باید اینطور بگوییم؟ بعضی ها مانند خودشان اند. ناب و خاص. دست نیافتنی و تک. بی نظیر و فوق العاده. بعضی ها خودشان اند و خودشان می مانند. این ها را باید قاب کرد. خودشان را، لبخندشان را، خنده شان را، حرف هایشان را. باید قابشان کرد و نگه شان داشت. در لایه لایه های عمیق قلب. باید قابشان کرد و نگه داشت. تا ابد.