Magic Spirit

۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

شغل پاره وقت!

به انتظامات مسابقات ژیمناستیک فورآل استان تهران سلام کنید. D:

CM [ ۸ ] // Nobody - // سه شنبه ۵ آذر ۹۸

اهمیت بی حد و مرز نام ها

تا حالا دقت کرده اید که با شنیدن بعضی از اسم ها یک چهره ی مشخص توی ذهنتان ایجاد می شود؟ یا با اولین نفری که با آن نام دیدید یا مهم ترین شخصی که با آن نام توی زندگی تان بوده. زیباترین هایشان هم توی ذهنتان می مانند معمولا. مثلا برای من، سوزان، یکی از همان نام هاست. خیال می کنم کسانی که اسمشان سوزان است، حتما باید موهای بور دم اسبی شده داشته باشند! با چشم های سبز و هیکلی متناسب. خیال می کنم خیلی مهربانند و همیشه به همه کمک می کنند. یا مثلا برای اسم شیرین، خیال می کنم حتما باید کسی باشد با لبخندی خاص و چشمانی که همیشه برق می زند. که اتفاقا یک فرهادی هم توی زندگی اش است! یا مثلا اسم مهتاب را که می شنوم بی بروبرگرد یاد اولین دوستم می افتم که برحسب اتفاق اسمش مهتاب بود! و باور کنید وقتی چهره شان را می بینم و می فهمم که او نیستند واقعا و واقعا جا می خورم. انگار که مهتاب ها فقط باید او باشند و تمام! یا مثلا، سال اول راهنمایی کسی را توی کلاسمان داشتیم که کمی، کمتر از بقیه باهوش بود و رفتارهایش هم با بقیه فرق داشت. توی تصادف پدر و مادرش را از دست داده بود و از 9 سالگی این بیماری را داشت. نامش فرانک بود. حالا هرکسی را می بینم که نامش فرانک است ناخودآگاه یاد او می افتم و آرزو می کنم هرجا که هست موفق باشد.

CM [ ۳۰ ] // Nobody - // شنبه ۲ آذر ۹۸

رویاها

توی این پست می خواهم پرحرفی کنم و کمی درباره ی اهداف و آرزوهایم بگویم. تنها برای اینکه مکتوبشان را جایی داشته باشم. اگر متن های طولانی سرتان را به درد می آورد، خیلی راحت از این پست بگذرید!!...همانطور که ریچل هالیس توی کتابش نوشته بود، به تحریر درآوردن اهداف روی کاغذ و خیال پردازی درباره ی آن ها باعث می شود با انگیزه ی بیشتری به سویشان حرکت کنیم. شاید اهداف من در نظر شما مسخره و راحت بیاید. شاید اهداف من همان هایی باشد که شما خیلی وقت پیش بهشان دست یافتید. شاید اهداف من، استعداد های ذاتی شما باشد. شاید اهداف من موضوع خنده داری برای شما باشد تا بروید برای دیگران تعریف کنید و چند تایی بخندید. اما همانطور که قبلا هم گفتم، ما هیچ وقت قرار نیست یکدیگر را ببینیم. سال ها بعد حتی یادمان می رود کسانی را با این خصوصیات می شناختیم. اسم واقعی همدیگر را نمی دانیم حتی. پس فکر کنم بتوانم این وسواس بیش از حدم را حداقل اینجا کنار بگذارم. یکی از اهدافی که تازگی ها خیلی برایم پر اهمیت شده، توانایی درست حرف زدن است. تا همین چند ماه پیش، این مشکل را نداشتم اصلا. ولی اخیرا طوری شده که انگار وقتی می خواهم صحبت کنم همه ی کلمه ها از ذهنم می روند. طوری شده که به سختی می توانم یک جمله بگویم و قبلش هزار جور فکر و خیال می کنم و دنبال کلمات می گردم و حتی وقتی هم که جمله توی ذهنم شکل گرفته وقتی می خواهم بگویمش، همه اش از ذهنم می رود. و بخاطر همین موضوع، تمام امتحان های شفاهیم نمره شان به شدت افت کرده. و بخاطر همین موضوع، نیمی از دوستانم را از دست داده ام. و بخاطر همین موضوع، تمام مدت با خودم کتاب این ور و آن ور می برم. و بخاطر همین موضوع اصلا نمی توانم با دیگران ارتباط برقرار کنم. نگاه نکنید که پست های طولانی می نویسم و به سادگی کامنت ها را جواب می دهم! اگر بخواهید توی دنیای واقعی با هم صحبت کنیم، یا حتی اگر بخواهید تلفنی صحبت کنیم، طبیعتا همه ی حرف ها را خودتان باید بزنید و توقع شنیدن چیزی از من نداشته باشید! به خاطر تمام مشکلاتی که این موضوع مسخره برایم بوجود آورده، کاری که در اول لیست «کارهایی که باید انجام دهم» با حروف بزرگ به چشم می خورد همین است. توانایی درست صحبت کردن. کار بعدی ای که باید سراغش بروم و برایش تلاش کنم، آن صحنه ی ایستادن روی سکوی نفر اول است. همان موفقیتی که یک لحظه بیشتر طول نمی کشد اما به سال ها تمرین اش می ارزد! به عنوان کسی که از 8 سالگی نصف عمرش را توی کلاس های ژیمناستیک و تکواندو گذرانده، حق دارد آرزوی قهرمانی را توی سرش بپروراند دیگر! -حتی اگر در نظر استادش هنوز سال ها مانده تا به آنجا برسد! اما اهداف فرق چندانی با رویا ندارند. بلاخره یک روز به این موفقیت های توی ذهنمان می رسیم.- چه بسا که گاهی به این فکر می کنم که در آینده بروم مربی شوم و همه ی شاگرد هایم را مانند بچه های خودم پرورش دهم... از آنجا که خانواده ام کاملا دستم را برای انتخاب رشته باز گذاشته اند، مانده ام بین ریاضی و انسانی و هنرستان. و هرسه شان را خیلی زیاد دوست دارم. ریاضی را بخاطر معماری اش، انسانی را بخاطر ادبیاتش و هنرستان را بخاطر گرافیکش. هدف بعدی ام این است که بلاخره این افکار زیادم درباره این موضوع، به یک جایی برسد و یکی را انتخاب کنم و بروم سراغش. در نظرم این یکی از مشکل ترین هدف های عمرم است چون هیچوقت توی تصمیم گیری خوب نبودم! نمی دانم کدامشان را بیشتر دوست دارم و نمی دانم توی کدامشان بیشتر از دیگری موفق خواهم شد! نمی دانم کدامشان آینده ی بهتری را برایم رقم خواهد زد و نمی دانم توی کدامشان باید بیشتر از آن یکی ها زحمت بکشم... ولی هر کدامشان را انتخاب کنم، آخر زندگی ام حتماِ حتماِ حتما، یک رمان خواهم نوشت. حتی اگر رمانی باشد که هیچ کس دوستش نداشته باشد. حتی اگر نویسنده ی مزخرفی باشم. حتی اگر داستانی را انتخاب کنم که کلیشه ای باشد. حتی اگر فروش نرود. حتی اگر هیچ ناشری نخواهد چاپش کند. یکی می نویسم. رویای بعدی ام، کمی بیش از حد مسخره است. اما خب، بیشتر از بقیه دوستش دارم. می خواهم در آینده آنقدر پولدار شوم -و مهم نیست پول هایش را از کجا در می آورم!- که بتوانم تمام کتاب های دنیا را بخرم. نگران موجودی توی کارتم و چیزهایی که واقعا لازم است بخرم نباشم و وقتی از باشگاه برمی گردم و چشمم به کتاب فروشی ها می خورد بتوانم خیلی سرخوش و بیخیال بروم و 10-20 جلد کتاب بخرم و خیلی خوشحال و بیخیال بشینم پایشان. نگران پر شدن کتابخانه ام و اینکه دیگر جا ندارم کتابی را تویش بچپانم هم نباشم! چون بلاخره پولدارم و می توانم یک اتاق تمام را اختصاص بدهم به کتاب هایم! تازه آن موقع می توانم بروم انگلستان، رولینگ را ببینم و درباره ی جلد 8 کتابش سرزنشش کنم! به چای دعوت اش کنم و امضا بگیرم. -موزه ی هری پاتر هم می توانم بروم!!!! هورا!!- می توانم بروم ایرلند و دارن شان را ببینم! سلفی بیندازیم و همبرگر بخوریم! می توانم ریچل هالیس را ببینم و لپ دختر 4 ساله اش را بکشم! می توانم امضای تک تک نویسنده های محبوبم را داشته باشم و در این راه نصف کشورهای جهان را تجربه کنم! بلاخره پولدارم دیگر. اگرچه که این پولداری اول بخاطر خرید کتاب بود اما رویا که حد و مرز سرش نمی شود!اگر بخواهم می توانم هزاران کلمه ی دیگر به این پست اضافه کنم! هزاران هدف و رویای بزرگ و کوچک که دلم می خواهد به تک تک شان برسم! شما هم اهدافتان را بنویسید. برایشان رویا پردازی کنید و هر روز با انگیزه ی بیشتری به سویشان حرکت کنید. قدم های کوچک و لرزان بردارید اما از حرکت نایستید. گریه کنید و فحش دهید. زمین بخورید و زخمی شوید. اما هرگز امیدتان را از دست ندهید. هرگز کلمه ی «بیخیالش!» را بر زبان نیاورید. همین یک کلمه ی 7 حرفی می تواند تمام زندگی تان را نابود کند.

CM [ ۶ ] // Nobody - // جمعه ۱ آذر ۹۸